همان امام غریبی که شانه اش خم بود
به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود
میان صحن حسینیه ی دو چشمانش
همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود
دل شکسته ی او را شکسته تر کردند
شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود
اگر تمام ملائک ز گریه می مردند
به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود
حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود
شتاب مرکب و بند و تعلل پایش
زمینه های زمین خوردنش فراهم بود
مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده
چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود
امان نداشت که عمّامه ای به سر گیرد
همان امام غریبی که شانه اش خم بود
سلام
مطلبتون جالب بود
تشکر
موفق باشید
باعرض سلام وادب واحترام
مدیریت محترم سایت
شما درسایت های زیر لینک شده اید در صورت صلاحدید مارالینک نمائید.
حسینیه بیت الزهرا(س)ترتب حیدریه*http://baytolzahra.ir/
تارنمای کربلایی مهدی خسروی*http://www.m-khosravi.ir/
شماره پیامک: 09152302457
باتشکر
مدیریت حسینیه بیت الزهرا(س)ترتب حیدریه
مدیریت تارنمای کربلایی مهدی خسروی
((التماس دعا))