ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
باید سبک عبور کنم از خیال سود
باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم
آزاد از مثلث تزویر و زور و زر
آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم
باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،ها
بهتر اگر نمیشود از بد بتر شوم
از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است
از خوب میشود که در این ماه، سر شوم
این ماه میشود که شوم چیز دیگری
یک چیز دیگری که ندانم اگر شوم
یک چیز دیگری که نباید به وهم هم
یعنی که نه فرشته شوم نه بشر شوم
خیر مجسم است محرم، بعید نیست
این ماه، تا ابد تهی از هرچه شرشوم
حتی اگر یزیدیم و در سپاه کفر
چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم
شب با یزید باشم و فردای انتخاب
قربانی حسین، نخستین نفر شوم
اینک، ندای: «کیست که یاری کند مرا»
ماه محرم است مبادا که کر شوم
ماه محرم است که بیتاب جستجو
در خود همه فرو روم از خویش بر شوم
وقتش رسیده است بگیرم علم به دوش
تکیه به تکیه سینهزنان نوحه گر شوم
وقتش رسیده است که چون باد روضهخوان
کوچه به کوچه مویه کنان در به در شوم
وقتش رسیده است خرابه خرابه آه
وقتش رسیده لاله کوه و کمر شوم
فرزند من کجاست؟ چه دارد؟ چه میکند؟
ماه محرم است نباید پدر شوم
آیا پدر که خاک بر او خوش _ چه گفت و رفت؟
ماه محرم است، نباید پسر شوم
باید که بیخبر شوم از هرچه هست و نیست
از ماجرای خون خدا باخبر شوم
ماه محرم است نباید هبا روم
ماه محرم است نباید هدر شوم
وقتش رسیده است که خلع جسد کنم
وقتش رسیده است که از خود بدر شوم
*
بی موج گریه، چشم در این ماه، حفرهای است
باید که سرخ، لایق چشمان تر شوم
باید که چشم داشته باشم نه حفره، ها!
باید شراب گریه خون جگر شوم
بی سوز آه، سینه در این ماه، دوزخ است
باید که گرم، در خور شعله، شرر شوم
باید که سینه داشته باشم نه دوزخ، آه
باید لهیب آتش آه سحر شوم
*
آتش گرفته خیمه _ داماد کربلا
سینه به سینه سوز شوم، شعلهور شوم
بارانی است دیده خاتون اهل بیت
چشمه به چشمه اشک شوم پرده در شوم
وقتش رسیده است که با گریه بر حسین
چون قصه حسین به عالم سمر شوم
وقتش رسیده است که آیینهدار شمس
وقتش رسیده است غلام قمر شوم
دور سر بریده تن پاره علی
پرواز را کبوتر بیبال و پر شوم
تشییع دستهای علمدار آب را
وقتش رسیده است که آسیمه سر شوم
وقتش رسیده خطبه شوم، خطبهای بلیغ
وقتش رسیده شعر شوم، شعر تر شوم
وقتش رسیده شاعر و شمشیر و هو! هلا!
وقتش رسیده شیر شوم شیر نر شوم
ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ
آمادهام که محرم خون و خطر شوم
با نالههای حضرت سجاد از سحر
تا شام سرخ آمدهام، همسفر شوم
ماه محرم است و نماز حسین را
آمادهام، حواله اگر شد، سپر شوم
*
وقتش رسیده است یزید پلید را
همچون زبان زینب کبری تشر شوم
وقتش رسیده است که در چشم ابن سعد
چونان به چشم شمر لعین نیشتر شوم
وقتش رسیده حرمله نابکار را
گردن به تسمه گیرم و تیر و تبر شوم
مرد خدا به غیر شهادت هنر نداشت
وقتش رسیده است که اهل هنر شوم
*
وقتش رسیده است که مختارگونه سرخ
با قاتلان خون خدا در کمر شوم
یعنی به کینهخواهی اولاد فاطمه (س)
شمشیر بر کشم به شب و حملهور شوم
قرعه به نام من اگر افتد، خوشا که من
خونی قوم بینسب بیگهر شوم
با دست من خدا بکشد زنده زندشان
من، پل برای رفتنشان تا سقر شوم
از اسبشان به زیر در آرم به چابکی
در خونشان به شیرجهی تند تر شوم
بر تن کنم به رزم ستم چار آینه
چشتهخوران بیسر و پا را چغر شوم
چیزی به جا نمانمشان از چهاربند
زی چار میخ نکبتشان راهبر شوم
سرهایشان به نیزه بر آرم یکی یکی
حکم قصاص، حکم قضا و قدر شوم
آتش کشم به خیمه و خرگاهشان به خشم
نیزه به نیزه در پیشان سر به سر شوم
شیرینتر از عسل بچشم طعم مرگ را
در کامشان قهقهه قهوه قجر شوم
سقای مرگشان شوم از جانب خدای
رهبانشان به مهلکه جوی و جر شوم
*
ماه محرم آمده پا در رکاب خون
در خون خویش آمدهام مستقر شوم
بر چشم دشمنان قسم خورده علی (ع)
مانند تیر آمدهام کارگر شوم
*
با این جماعت عقب افتاده جهول
یک کوچه هم مباد، شبی هم گذر شوم
نه! نه! نمیتوانم هرگز نمیشود
از نو به جهل، آدم عصر حجر شوم
تیزند و تند و تسخر و طعنه طریقتشان
نه! نه! نمیتوانم، شیر و شکر شوم
نرمش گذشته از من و با این گروه سخت
نه! نه! نمیتوانم از این نرمتر شوم
پس بهتر است صاعقه باشم به چشمشان
پر هیب مرگشان هم در هر مقر شوم
از سایهام هراس بیفتد به خوابشان
کابوسشان هر آینه از هر نظر شوم
*
ماه محرم آمد و افسوس میرود
آمادهام که راهی ماه صفر شوم
مراسم هیات ریحانة النبی (ص) در ایام ماه محرم در
حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام
نیایش ، مداحی ، سینه زنی
قرائت زیارت عاشورا توسط برادر: رضا وثوق زاده
با مداحی برادر جواد حسن زاده
زمان: شبهای جمعه- ساعت 23:30
مکان: حرم مطهر - صحن غدیر - رواق غدیر
از عموم برادران و خواهران دعوت میشود در این مراسم پرفیض شرکت فرمایند
دستها سایه بان چشمانم
کاروانی ز دور می آید
دربیابان تشنه و برهوت
گردوخاکی زدورمی آید
آی بارانیان به کوچه زنید
تاکه پایان دهید فاصله را
گوش دل گر دهیدمیشنوید
بی قراری زنگ قافله را
بین یک حلقه از بنی هاشم
محملی خوش خرام می آید
پشت پرده فرشته ای آرام
باوقارتمام می آید
دوربادا و دور چشم فلک
زینب از راه دور می آید
سرعالم به زیر چون بانو
قصد دارد نزول فرماید
خیمه ها یک به یک علم گردید
جان عالم فدای خیمه دوست
اولین خیمه ای که قد افراشت
خیمه زینب است چون بانوست
خیل اصحاب گرد شمع وجود
چشمها بی قرار ثارالله
دست در دست باب دخترکی
پابه پای حسین عبدالله
هرچه کودک پیاده شد آخر
بوسه ای از رخ عمویش کرد
وعموتا رقیه اش را دید
پاک خاک از لباس ومویش کرد
ناقه ای روی خاک زانو زد
ضرب خورشید آسمان کم شد
هرکسی بود گرد محمل عشق
دست بر سینه اش زد و خم شد
پرده تا ازکجاوه رفت کنار
رخ عیان کرد عمه سادات
گوش کن می رسدصدای حسین
همگی بهرعمه جان صلوات
هاشمیون کنارهودج نور
همگی ذکرفاطمه برلب
وعلم گشت بیرق عباس
درکنار کجاوه زینب
آفتاب و تمام شدت آن
مهربان شد بصورت عمه
باد می زد به پرچم عباس
سایه بان شد به صورت عمه
دست اکبر گرفت دستی را
دست دیگر به بازوی عباس
پای عباس شد رکاب حرم
پای زینب به زانوی عباس
یل ام البنین به چشم کشید
گوشه آستین بانو را
زینب اورا فشرد در آغوش
بوسه ای زد میان ابرو را
گفت داغ تو رانبینم من
عین آرامشم تویی عباس
من فدایت که در مصیبتها
آخرین خواهشم تویی عباس
باچنین عزت و جلال و شکوه
گشت خاتون پیاده از محمل
چند روزی گذشت باز رسید
کاروان پیاده وای از دل
نه عمویی کنار عمه رسید
نه عصایش دو دست اکبر بود
آنکه هر دم کنار زینب بود
بین گودال پاره پیکر بود...........
ولادت دهمین پیشوای شیعیان جهان
حضرت امام هادی علیه السلام
مبارکباد
آستان خدا کمال شما
هفت پرواز زیر بال شما
با شما می شود به قرب رسید
ای وصال خدا وصال شما
گاه با آدم و گهی با نوح
بی زمان است سن وسال شما
مثل جبرئیل می شود بالم
با همین غوره های های کال شما
روزگاری است در پی دلم اید
گرچه نا قابل است مال شما
بال ما را به آسمان ببرید
تا خداوند لا مکان ببرید
هر کسی تو را سلام کند
به مقام تو احترام کند
کاش در صحن سامرات خدا
تا قیامت مرا غلام کند
پرو بال کبوترانه ی من
در حریم تو میل دام کند
هر که بی توست واجب است به خود
خواب احرام را حرام کند
بر دلم واجب است بعد طواف
عرض دین محضر امام کند
نیمه ی ماه حج که شد باید
شیعه در محضر شما آید
ای مسیحا ی سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
علی ابن محمد ابن علی
نوه ی اول رضا هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پرده خانه خدا هادی
ذکر هر چهارشنبه ام این است
یا رضا یا جواد یا هادی
به ملک هم نمی دهم هرگز
گریه زائر تو را هادی
یک شبی را کنار ما ماند ی
سر سجاده جامعه خواندی
تو دعا را معرفی کردی
مرتضی را معرفی کردی
با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی
مرتضی و حسین و فاطمه و
مجتبی را معرفی کردی
نه فقط اهل بیت را بلکه
تو خدا را معرفی کردی
سامرایت غریب بود اما
کربلا را معرفی کردی
با تو ما مرتضی شناس شدیم
تا قیامت خدا شناس شدیم
ریشه های محبت ما تو
مزرعه های سبز دنیا تو
خواهش سرزمین پائین من
اشتیاق بهشت بالا تو
گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبریل می شوم با تو
می نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو.....
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات ؟ ...آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی
دل من درکفت اسیر بود
به دخیل تو مستجیر بود
گر شود ثروتم سلیمانی
باز هم بر درت فقیر بود
شکر حق می کنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود
آبرو خرج می کنی بسکه
کرم سفره ات کثیر بود
شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود
ریشه ناب اعتقاد علی
پسر حضرت جواد علی
دوست دارم گدای تو باشم
سائل دست های تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائما در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
ما فقیریم سفره ای وا کن
سامرایی حواله ی ما کن
با تو این عقل ها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند
پای دلهای شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند
با نگاه تو با محبت تو
اِبن سکّیت ها بزرگ شدند
خوب شد بچه های هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند
بچه های قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند
بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخه ای که بار نداشت
علی اکبر لطیفیان
یا حسین ای قلبها زندانیت
ای فدای هیبت سلطانیت
کاش جانم قابلت میبود تا
عید قربان میشدم قربانیت
عید سعید قربان مبارکباد
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
برگزاری مراسم شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام در
حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام
با مداحی برادر جواد حسن زاده
مکان:حرم مطهر- صحن غدیر- رواق غدیر
زمان:شب جمعه- ساعت 23:30
از عموم برادران و خواهران دعوت میشود در این مراسم نورانی شرکت فرمایند