هیات ریحانةالنبی(ص)-حرم امام رضاعلیه السلام

هیات ریحانةالنبی (ص)-حرم مطهر امام رضا علیه السلام.شبهای جمعه ساعت23:30 صحن غدیر -رواق غدیر

هیات ریحانةالنبی(ص)-حرم امام رضاعلیه السلام

هیات ریحانةالنبی (ص)-حرم مطهر امام رضا علیه السلام.شبهای جمعه ساعت23:30 صحن غدیر -رواق غدیر

شعر شهادت اما باقر علیه السلام


تنها تر ین غر یب  دیار  مد ینه  بود
او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
صد باب علم از کلماتش گشوده شد
در بین عالمان به  خدا بی قرینه بود
این خا نواده  نسل نجات و هدایتند
او نا خدای پنجمی  این  سفینه  بود
نا ن آور  همیشة  هر  کو دک  یتیم
بر شانه های خستة او جای پینه  بود
آتش گرفته باغ  دلش  از  شراره ای
سهم  امام  خستة  ما  زهر  کینه بود
همواره آسمان دلش رنگ لاله داشت
هفتاد و چند داغ  شقایق به سینه بود
دشت نگاه  او پُرِ گلهای اشک  بود
یاد آور حکایت  سقا و مشک  بود

السلام علیک یا باقرالعلوم



یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته
سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت
در سینه ما رفت و ما را دیده‏تر ساخت
پنجم امام و هفتمین معصوم هستى
جانم فدایت پس چرا مسموم هستى
اى صبر مطلق، گشته‏اى بى تاب از چه؟
اى کشتى عدل خدا، گرداب از چه؟
جسم شریفت از چه کم کم آب گشته
بنگر که صادق از غمت بى تاب گشته
تو یادگار آخرینِ کربلایى
تو داغدار و دل غمینِ کربلایى
تفسیر دشت کربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست
با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى
داغ یتیمى را به صادق هدیه کردى
تاریکى صحن تو بر غربت گواه است
شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است
اى کاش بر قبرت حرم سازیم امامم
بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم
آییم پابوس و تو را زوّار گردیم
ما بى کسان هم لایق دیدار گردیم
 
شاعر :جواد حیدری

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره، رو به رو
شرح دهم غم تو را، نکته به نکته، مو به مو
از پی دیدنِ رخت، همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه، در به در، کوچه به کوچه، کو به کو
می رود از فراق تو، خون دل از دو دیده ام
دجله به دجله، یم به یم، چشمه بچشمه، جو به جو
مهرِ تو بر دلِ حزین، بافته بر قماش آن
رشته به رشته، نخ به نخ، تار به تار، پو به پو

السلام علیک یا اباجعفر یا جواد الائمه


خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد
یا گرد و خاک پیرهنت را تکان دهد
از روی خاک حجره سر خاکی تو را
بر دارد و به گوشه دامن مکان کند
می خواهی آب آب بگویی نمی شود
گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟
چندین کنیز را وسط حجره جمع کرد
می خواست دست و پا زدنت را نشان دهد
تا بام می شود سر سالم تری رسید
با شرط این که این لبه در امان دهد
بالا نشسته ای و جهان زیر پای توست
وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد

خوانده شده توسط ذاکر اهل بیت جواد حسن زاده در شب شهادت حضرت جواد الائمه علیه السلام در حرم مطهر رضوی

 


السلام علیک یا اباجعفر یا جواد الائمه


 اینها به جای آنکه برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند
هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را زسر خویش وا کنند
با دست و پا زدن به نوایی نمی رسی
اینها قرار نیست به شما اعتنا کنند
بال فرشته های خدا هست پس چرا
این چندتا کنیز تو را جابجا کنند
هر وقت دست و پا بزنی دست می زنند
اما خدا کند به همین اکتفا کنند
تا بام می برند که شاید سر تو را
در بین راه با لبه ای آشنا کنند
حالا کبوتران پر خود را گشوده اند
یک سایبان برای سرت دست و پا کنند

بس کن رباب


بس کن رباب (س)حرمله بیدار میشود

سهمت دوباره خنده انظار میشود

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمشود

این گریه ها برای تو اصغر نمیشود

بس کن رباب(س) زخم گلو را نشان نده

قنداقه نیست دست خودت را تکان نده

گرچه امید چشم ترت نا امید شد

بس کن رباب (س)یک شبه مویت سفید شد

بس کن رباب(س) سر به سر غم گذاشتی

اصلا خیال کن علی اصغر(ع) نداشتی

السلام علیک یا ابا عبدالله

اشک از دو چشم احمد مختار می چکید

چون تیر را حسین ز سینه برون کشید

ناگه صدای هق هق زهرا بلند شد

وقتی که زینبش سوی گودال می دوید

زینب دو دست خویش روی تل به سر گرفت

یا رب نکن امید کسی را تو نا امید

خنجر فرود آمد و تکبیر شد بلند

زینب ز پا فتاد چو گفتند سر برید

لرزه فتاد بر تن حیدر میان عرش

معجر چو خصم از سر اهل حرم کشید

در زیر لب به گریه حسن گفت یا حسین

وقتی سر حسین روی نیزه آرمید

زهرا کنار گودی مقتل در آن غروب

صوت حزین دختر غم پرورش شنید

(مادر بیا به حال حسینت نظاره کن

فکری برای این بدن پاره پاره کن)



شعر از ذاکر و مداح اهل بیت جواد حسن زاده

السلام علیک ایها الامام الرئوف

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان

جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش

گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان ها در پیش گنبد او

رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود

باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس..

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می زنند ... مریضی شفا گرفت

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت

خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت

پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت

از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت

زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت

دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت



شعر از رحمان نوازی